loading...
فار30 بلاگ | Far30Blog.Ir
حمید بازدید : 281 چهارشنبه 26 مهر 1391 نظرات (0)
داستان دیدار فرشته مرگ با یک مرد ! طنز



یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش !
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ! 
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا  
مرگ : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه 
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر . . .
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .


مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه . . .


مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ،v  به خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن  

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 390
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 524
  • باردید دیروز : 533
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 2,351
  • بازدید ماه : 11,699
  • بازدید سال : 58,429
  • بازدید کلی : 807,810